به عنوان کسی که عضوی از یک خانواده کارگری بودهام و در جامعه کارگران نمو یافتهام، رنج عمیق این قشر مظلوم را با پوست و گوشتم درک کرده و میکنم.
کارگران شاید تنها قشری باشند که در اقتصاد رانت محور ایران، از هیج رانتی برخوردار نیستند. به همین جهت هم در قعر فقیرترین اقشار هستند. بیشتر آنها حتی یک بار وام ساده هم نگرفتهاند، اصلا بانکها کارگران را تحویل نمیگیرند.
کارگران هیچ نماینده واقعی در هستهها و لایههای قدرت سیاسی و اجتماعی ندارند تا منافع آنها را تامین و از حقوقشان دفاع کند. از تشکیل اتحادیه و تشکل محرومند، و هر تلاش آنان برای ایجاد یک تشکل، با برخورد نهادهای سیاسی و امنیتی مواجه میشود. پولی هم ندارند که از نماینده و وزیر و وکیل حمایت بخرند. چون نه زمان و فراغت کافی دارند، نه پول. نمیتوانند از آموزشهای عمومی و اجتماعی لازم برای ارتقای خود برخوردار شوند. نمیتوانند با تفریح و سفر خوب خود را بازسازی کنند و نقش خستگی همواره بر جبین آنها باقی میماند.
کمتر کسی واقعا به فکر آنها است. این نمایش تکراری برخورد با عاملین و خاطیان حادثه، دو سه روزی اجرا میشود و بعد به فراموشی سپرده خواهد شد. مثل همان حادثه معدن زمستان یورت در سال ۹۶ با ۴۰ نفر کشته، مثل هزاران کارگری که هر ساله از ارتفاع سقوط میکنند، در کوره ذوب آهن میسوزند، زیر بلوک بتن له میشوند، دستشان زیر دستگاه پرس قطع میشود، برق سه فاز خشکشان میکند، و و و ….
سهم همه اینها فراموشی است. کارگران مشغول آسیب دیدناند.
*دانشجوی دکتری اقتصاد دانشگاه تهران
منبع: الف
https://partonews.com/?p=17614